این جا و آن جا


عضو نمیشی؟


نام کاربری
رمز عبور

:: رمز عبور یادت نیست!؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

. انیشتین را تحسین می کنیم وهمیشه ی خدا دوست داشته ایم داوینچی دیگری باشیم. همه ی اینها ناشی از میل به آفرینش شاهکار یا بودن شاهکار در درون ما آدم هاست. از عادی بودن فار می کنیم، از روزمرگی ها دیوانه می شویم، دوست داریم که به آن سوی تر از همیشه سفر کنیم و تبدیل به یک غیر عادی یا شاهکار شویم. شاهکارها مدام توی چشم های ما نگاه می کنند و می گویند که ما هنوز نقصی داریم که نتوانسته ایم از عادی بودن فراتر برویم. راستی، چه جور می توان شاهکار بود و شاهکار خاق کرد؟ و به قول رابینز عزیز، چطور می توانیم زندگی خودمان را تبدیل به شاهکاری بی همتا کنیم؟

 

 

انسان ها همیشه دنبال نقطه ای هستند تا شروع کنند، تا زندگی واقعی شان را آغاز کنند. همیشه وقتی با این سوال روبرو می شوند که: " چرا خوب زندگی نمی کنید و از توانایی های پنهان مانده ی تان استفاده نمی کنید؟" جواب می دهند که منتظرند تا: قسط های شان تمام بشود، فرزندانشان بزرگ بشوند، کار خوبی پیدا کنند، از چنگال جند تا مشکلی که دارند سربلند بیرون بیایند، پول خوبی به دست بیاورند، آن وقت می چسبند به زندگی کردن. این استدلال ها خیلی برای تان آشناست؟ جای دور نروید، خود شما هم بارها از آن ها استفاده کرده اید، مگر نه؟ همه ی ما منتظر " آنجا "یی هستیم تا به آن سفر کنیم و خودمان را اصلاح کنیم و زندگی واقعی مان را شروع کنیم. " آن جا " جایی خواهد بود که شروع خواهیم کرد به زندگی کردن، به استفاده از نبوغ پنهان مانده در درون مان، به فراموش کردن همه ی محددودیت ها و ... اما راستی، " آن جا " کجاست؟ تا حالا هیچ فکر کرده اید که " آن جا " کجاست؟ هیچ فکر کرده اید که برای رفتن به " آن جا " باید روح و ران و ذهن و دل و قلب خودتان را هم همراه خودتان ببرید؟ باید خاطرات خودتان را هم همراهتان ببرید؟ پس اگر قرار باشد که این ها را هم با خودتان ببرید، " آن جا " یی که اینقدر رویایی است، چه فرقی با " این جا " یی که الان دارید توی آن زندگی می کنید و نفس می کشید؟ 

یکی از عرفای غربی بحث جالبی درباره ی رستگاری و رسیدن به آن دارد: بهتر است  که " آن جا " را رها کنی و تنها روی " این جا " متمرکز بمانی. سخت بود؟ باور کنید ساده است، خیلی ساده. " آن جا " یی وجود ندارد، هر اتفاق مهمی که قرار است بیفتد در " این جا " خواهد افتاد. " این جا " یی که همین الان دارید توی آن زندگی می کنید، نفس می کشید، راه می روید، با دوستان تان قرار می گذارید و ... " این جا " همان زمان حال است، همان جایی که گذشته و آینده نیست.در " این جا " فرداو بعدا و یک فرصت مناسب، معنایی ندارد. تنها حالا و همین جا و همین لحظه معنا دارد، همین. در " این جا " انتظار و منتظر نقطه ای ماندن برای شروع کردن معنایی ندارد. این نقطه هیچ گاه پیش پای ما نخواهد آمد. نقطه ی شروع همین حالاست، همین جاست، همین لحظه و همین اکنون. بقیه ی فرداها و بعدها و فرصت های مناسب دیگر توهمی بیش نیستند و  هیچ گاه اتفاق نخواهند افتاد. اگر قرار باشد که در " آن جا " ، در آن نقطه ی طلایی، اتفاقی بیفتد، این اتفاق قابلیت افتادن در " این جا " را هم دارد. چرا نداشته باشد؟ شما دارید همه ی خاطرات و روح و ذهن و قلب تان را با خود می برید و خود شما مگر چیزی جز این ها هستید؟ پس " آن جا " یی وجود ندارد و " آن جا " را بهتر است برای همیشه از ذهن تان حذف کنید.

از طرفی بیشتر ما آدم ها فکر می کنیم که خلق شاهکارها نیاز به تلاشی ویژه دارد. در حقیقت ما دوست داریم که هدفی ویژه، تلاشی ویژه و برنامه ای ویژه داشته باشیم. دوست داریم که برای خلق شاهکار ویژه ی مان، حتما کارهی تعریف شده و ویزه ای انجام بدهیم و حتما حواسمان باشد که داریم یک کار ویژه انجام می دهیم. غیر از این اگر باشد، ترجیح می دهیم که هیچ کاری نکنیم. این یکی هم نگاه درستی نمی تواند باشد. چه کار خواهید کرد اگر به شما بگویم که بسیاری از شاهکار آفرینان اصلا نمی دانستند که دارند چنین کاری می کنند؟ بله آن ها عشق و علاقه ای داشته اند و آن را دنبال کرده اند و بعد حسابی سرگرم این عشق و علاقه ی شان شده اند. یک دفعه سرشان را بالا آورده اند و دیده اند که بقیه دارند با انگشت نشانشان می دهند که بله فلان نابغه را ببینید. نابغه بودن و شاهکار شدن البته مقدمه هایی دارد اما اینطور فکر نکنید که خلق یک شاهکار یا تبدیل شدن به یک شاهکار فرمول خاصی دارد. نه، همه چیز از عادی سازی لحظه ها و کارهای به نظر ما ویژه و بعد ویژه نگاه کردن به همین کارها و لحظه هایی عادی سازی  شده شروع می شود. همه چیز از همین حالا شروع می شود، از همین جا...

اگر قصد خلق شاهکاری دارید و اگر سیستم تفسیری و توضیحی ذهن تان را چنین تنظیم کنید که " هر کار عادی شما، در لحظه ای عادی، قدمی است برای رسیدن به این شاهکار، آن وقت همه چیز درست می شود و با شوری بزرگ کار خواهید کرد. در این صورت هر کار عادی شما گامی دیگر برای رسیدن به شاهکارتان خواهد بود. گام های بعدی هم کار بعدی شما خواهد بود... و یک باره می بینید که بعد از برداشتن هزار گام عادی این چنینیف به یک شاهکار بزرگ رسیده اید، و یک شاهکار شده اید ...

عیسی محمدی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: چند نفر تا حالا خوندن : 214
|
امتیاز نوشته : 13
|
امتیازدهندگان : 3
|
کل امتیاز : 3
نگارنده : مهدی یاسایی
تاریخ : یک شنبه 14 اسفند 1390
مطالب مرتبط با این پست