در همه چیز خیری نهفته است !


عضو نمیشی؟


نام کاربری
رمز عبور

:: رمز عبور یادت نیست!؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری


 

پادشاه که واقعا از این حرف عصبانی شده بود پاسخ داد: " اشتباه می کنی، در این مورد هیچ خیری وجود ندارد " و برای اثبات این موضوع او را به زندان انداخت. یک سال بعد، روزی پادشاه برای شکار به خارج از قلمرو خود رفت و از بد حادثه اسیر آدم خوارها شد. آن ها او را به روستای خود برده و به تنه ی درختی بستند. سپس اطرافش چوب چیده و آماده شدند تا او را زنده زنده کباب کرده و بخورند. ولی هنگامی که می خواستند آتش را بیفروزند متوجه شدند یک دست او شست ندارد. یکی از اعتقادات آنان این بود که اگر او را بخورند بلایی که به سر او آمده سر آن ها هم خواهد آمد. بنابراین آزادش کردند واجازه دادند که برود. در راه بازگشت، پادشاه که کمی خسته و شوکه شده بود به یاد روزی افتاد که شست خود را از دست داده بود. به همین دلیل وقتی که رسید مستقیم به زندان رفت تا دوست قدیمی اش را ببیند.

 

- حق با تو بود دوست من، در این که شست دستم را از دست دادم خیری نهفته بود!

 

و ماجرا را برایش تعریف کرد.

 

- لطفا مرا ببخش که این همه وقت تو را در زندان نگه داشتم. من اشتباه  کردم که با  تو چنین رفتاری داشتم.

 

دوستش پاسخ داد: نه! برعکس، در آن خیری نهفته بود!

 

- منظورت چیست؟ در به زندان افتادن تو چه خیری می تواند وجود داشته باشد دوست  من؟!

 

دوستش گفت: راستش اگر من به زندان نیفتاده بودم حتما همراه تو بودم. آن وقت آدم خوارها مرا می خوردند!

 

 

شاید همیشه به نظرمان نرسد که تمام وقایع زندگی ما معنادار باشند. ولی گاهی وقت ها آنچه را که ما منفی برداشت می کنیم، ممکن است در آینده یک برکت به شمار آید. یاد بگیرید وقتی مشکلی برای تان پیش می آید، از تمام زوایا آن را ببینید و سعی کنید نکته ی مثبتی در آن پیدا کنید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: چند نفر تا حالا خوندن : 343
|
امتیاز نوشته : 3
|
امتیازدهندگان : 1
|
کل امتیاز : 1
نگارنده : مهدی یاسایی
تاریخ : جمعه 28 مهر 1391
مطالب مرتبط با این پست