حکایت همه كس، یك كس، هر كس و هیچ كس


عضو نمیشی؟


نام کاربری
رمز عبور

:: رمز عبور یادت نیست!؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

چهار نفر بودند به نامهای همه كس, یك كس, هر كس و هیچ كس

یك كار مهم وجود داشت كه میبایست انجام می شد و از همه كس خواسته شد آن را انجام دهد.

همه كس میدونست كه یك كسی آن را انجام خواهد داد.

هر كسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ كس آن را انجام نداد.

یك كسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینكه این وظیفه همه كس بود.

همه كس فكر میكرد هر كسی نمیتواند آن را انجام دهد اما هیچ كس نفهمید كه هر كسی آن را انجام نخواهد داد.

سرانجام این شد كه همه كس یك كسی را برای كاری كه هر كسی نمی توانست انجام دهد و هیچ كس انجام نداد سرزنش كرد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: چند نفر تا حالا خوندن : 170
|
امتیاز نوشته : 29
|
امتیازدهندگان : 6
|
کل امتیاز : 6
نگارنده : مهدی یاسایی
تاریخ : شنبه 28 آبان 1390
مطالب مرتبط با این پست